سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دختر بزرگم داشت فخر می فروخت به شیوا . شیوا : اگه پز بدی میری جهنم . آخ جون !!!
^ 94/3/1 - تغییر : ["یه منتظر"] دیروز 9:19 عصر
- نوسازی - نظر

+ گفتم : شیوا ! حرف نزن . ( یه لحظه سکوت کن ) گفت : تو حرفتو نزن . من باید حرفمو بزنم . حرف تو مهمه یا حرف من ؟!!
^ 94/3/1 - تغییر : [اسپایکا] دیروز 8:9 عصر
- نوسازی - نظر


+ شیوا و دوستش بازی می کردن . دوست شیوا : عمو فرهنگ میخواد به شما همه چی رو یاد بده . فهمیدین بچه های گلم ؟ شیوا : بله بله . دوست شیوا : این چیه ؟ نه . اول از پایین شروع کنم یا بالا ؟ این چیه ؟ شیوا : ذره بین . دوست شیوا : این چیه ؟ شیوا : چترچتر ... سیب سیب... خورشید ... دوست : آفرین بچه ها . شیوا : بادبانک ... پرسیدم : چرا هر کلمه ای دو بار میگی ؟ گفت : مثلا ما چند نفریم !!!
^ 94/2/31 - تغییر : [sajede] دیروز 5:4 عصر
- نوسازی - نظر
کمبود دانش آموز بوده خو چیکار کنه بچه - ? HanIyeH


نظر

+ اردیبهشت ماه بود . شیوا مشتاقانه پرسید : مامان ! من کی باید برم مدرسه ؟ مادرش گفت : وقتی برگ درختا زرد بشه ( پاییز ) شیوا چند روز بعد : مامان ! مامان ! یه برگ اون درخت زرد شده . پس من فردا پس فردا باید برم مدرسه !!!
^ 94/2/31 - تغییر : [sajede] دیروز 5:3 عصر
- نوسازی - نظر

+ شیوا رفت سر پنج کشو و چیزی برداشت و به دوستش گفت : بریم تو خونه ( چادر مسافرتی که وسط اتاق براش باز کردیم ) بابا ما رو نبینه دعوا کنه . گفتم : چیکار می کنین ؟ گفت : تو به ما چه ربطی داری ؟!!
^ 94/2/31 - تغییر : [sajede] دیروز 5:2 عصر
- نوسازی - نظر


این دوست شیوا خونه خودشونم میره بعضی وقتا؟ - ? HanIyeH


خیلی باحال بود دکتر,منم یه برادر زاده دارم میخواد بگه چرا یه به اولش اضافه میکنه میگه (به چرا؟) - *Jody Abbott*

ههههه جودی ابوت - ||علیرضا خان||

نظر

+ شیوا : بابا ! یکی از دندونای پایین و دندونای بالاییم شبیه کوهه ! گفتم : از کجا فهمیدی ؟ گفت : از آینه دیدم . دندونم کوهسانه !!! یه دفعه می بینم یه دندونم شبیه یه عروسکی شده . این . این کوهیه این مبلیه . بابا ! این دندون شکسته ای که می بینی این شبیه مبله !!!
^ 94/2/31 - تغییر : [sajede] دیروز 5:2 عصر
- نوسازی - نظر
چه تشبیه زیبایی - محدثه خانوم

دوستش گفت : دندونم یه مبل داغونه . یه مبل نصف شده .شیوا : ما داریم دندونامونو می بینیم کدوم مبله کدوم کوهه دوستش گفت : به این دندونا میگن " آسیاب " . همونی که میگی شبیه مبله بهش میگن " آسیاب " !!! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ خانم : فردا عیده . تو برای من چی می خری ؟ شیوا : من حوصله ندارم ( چیزی برات بخرم ) چون تولد من دیره . ( چند ماه دیگه است ) و با ناراحتی ادامه داد : نمی دونم دوستم برا تولد من چی می خره ... تو چی می خری ؟؟؟ خودت بگو !
^ 94/3/1 - تغییر : [sajede] دیروز 5:1 عصر
- نوسازی - نظر

+ شیوا : من حوصله بازی رو ندارم . فقط حوصله مدرسه رو دارم !
^ 94/3/1 - تغییر : [sajede] دیروز 5:1 عصر
- نوسازی - نظر

+ شیوا : از وقتی دنیا اومدم همش به من پلو میدی . من غذای آبکی میخوام سوپ ... سوپ ... من تا حالا سوپ نخوردم !!! خانم گفت : شیوا برو برام آب بیار . شیوا : تو فکر منو خوندی . من الان می خواستم آب بیارم !!!
^ 94/3/1 - تغییر : [sajede] دیروز 5:1 عصر
- نوسازی - نظر

+ یه شب شیوا داشت با مادرجونش تو تهران تلفنی حرف می زد : اونجا شبه یا روز ؟!! مادرجون : شبه . شیوا : مگه ماه 2 تا میشه ؟ نصف میشه نصفش میره برای شما نصفش برای ما ؟!!
^ 94/2/31 - تغییر : [sajede] دیروز 5:0 عصر
- نوسازی - نظر
( آخه دخترخاله اش کاناداست . هر وقت تماس می گیرن می پرسن اونجا شبه یا روز ) - شما (ویرایش | حذف)

دختر خاله ؟ - ||علیرضا خان||

آره . دخنر خاله شیوا . - شما (ویرایش | حذف)

بعد مادر جون نقششون این وسط چی بود ؟؟ من گیجم یا مطلبو بد نوشتید - ||علیرضا خان||

من خدای بد نوشتنم ! - شما (ویرایش | حذف)

مطلب واضحه - sajede

نظر

+ داخل اتاق چادر مسافرتی شیوا همیشه بازه . خانم رفت داخل چادر دراز کشید . شیوا : دارم مامانو عمل می کنم . با خانم حرف زدم . شیوا : مامان دکتره . باهاش حرف نزن . من دکترم مامان پیش دکتره . مامان ! چشم درد داری ؟ خانم : آره . همه چی بیار پماد بیار . شیوا : کماد ندارم .( اسباب بازی ها ) کماد نداشت سرنگم نداشت .مامان ! چسب زخم بهت بزنم ؟!!
^ 94/3/1 - تغییر : [sajede] دیروز 4:59 عصر
- نوسازی - نظر
بعد به من گفت : تو میخوای بیای عملت کنم ؟ گفتم : عمل چی ؟گفت : عمل داریم . چسب زخم می زنیم . بعدش کیسه قلب می زنیم . این چیزا رو می زنیم . چسب داریم آمپول داریم . میخوای بیای ؟ آره ؟؟؟ - شما (ویرایش | حذف)

( خونمون شده بیمارستان حاشیه ! ) - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : بابا ! بیا دکتر . دکتر بهت کیسه قلبی می زنن . دارو میدن و این چیزا !!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : بیاین خونه من در بزنین . بی خیالا . بیا . اوهو ... اوهو . من میام خونه شما مهمونی شما نمیاین خونه من ؟!! - شما (ویرایش | حذف)

خانمم رفت تو چادر شیوا . شیوا : خوش می گذره ؟ خوش می گذره ؟ مامان ! ماهی یه بار می تونی بیای اینجا - تو این خونه . خانمم گفت : آقای دکتر ! اینجام جوش زده چیکار کنم ؟ شیوا : نمی تونیم ( جوشو ) بکنیم خون میاد . بذار برات یه کرم بیارم . بعد از من پرسید : بابا ! کرم " آفتدگازوم " خوبه میخوام به جوش بزنم ؟!! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ شیوا یه دانه کشکش رو به دندونای جلوش چسبوند و گفت : داداشی ! من دندون کشکشی دادم . دندون کشمیشی !!!

^ 94/3/1 - تغییر : [sajede] دیروز 4:57 عصر
- نوسازی - نظر
دخترای جوان نگین می زنن شیوا کشمش !!!

نوشته شده در  یکشنبه 94/3/3ساعت  11:20 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]